ر ا ه ســــبز

در گستره تاریخ ، اجتماع ، فرهنگ ، اقتصاد ، سیاست و تکنالوژی

ر ا ه ســــبز

در گستره تاریخ ، اجتماع ، فرهنگ ، اقتصاد ، سیاست و تکنالوژی

آموزش وپرورش از دید گاه امانوئل کانت

مروری به زندگی نامه کانت

امانوئل کانت دانشمند ، سیاست مدار، فلیسوف ونظریه پردازی اروپای درسال ۱۷۲۴ در شهر کوینگسبرگ  آلمان در یک خانوده مسیحی به دنیا آمد و او از مهم‌ترین اندیشمندان اروپایی بود. خانواده او نه فرزند داشتند و او فرزند چهارم آنان بود. او در سن هشت سالگی به اصرار پدر به دست کشیشی به مدرسه کوینگسبرگ رفت وتا دوره دانشگاه در این مدرسه سخت و خشک مذهبی درس خواند. او بعد از چند سال تدریس خصوصی به دانشگاه رفت و شروع به سخنرانی‌های متعدد نمود. در این سالها کتابهایی در زمینه ریاضیات و دینامیک نوشت و منتشر کرد. پس از انتشار کتابهایی در زمینه کیهان‌شناسی به فلسفه روی آورد.

کانت در ۱۲ فوریه ۱۸۰۴ میلادی درگذشت. در مراسم تشییع جنازه او مردم از شهرهای مختلف آلمان گرد آمدند تا به استادی بزرگ ادای دین نمایند. کانت در زندگی نظمی استثنایی داشت او هر کارش را در ساعتی مخصوص به خود انجام می داد و ذره ای از آن تخلف نمی کرد. بین مردم شهرش این جمله رایج بود که: می توانید ساعتتان را با کارهای کانت تنظیم کنید او هیچ گاه ازدواج نکرد و به مسافرتی هم نرفت. وظایفش به عنوان مدرس دانشگاه ایجاب می کرد که همه بخش های فلسفه را درس دهد و سالهای متمادی توان فکری خود را مصروف تدریس، انتشار کتابهای مختلف و مقالات کرد. آزادی از دید کانت حق اولیه است که به هر انسان به دلیل انسان بودنش تعلق دارد واین نظریه پرداز آلمانی دیگر اصل های حقوق بشری مانند برابری واستقلال انسان را از همین اصل آزادی مشتق میکرد.

آموزش وپرورش از دیدگاه کانت

مسئله تعلیم و تربیت بزرگ‌ترین مسئله جوامع بشری است. به طوری که ممالک مترقی، ترقی و تعالی خود را مرهون داشتن آموزش و پرورش پیشرفته می‌دانند و ممالک عقب مانده نیز به این دلیل عقب افتاده‌اند که فعالیت دستگاه تربیتی آنان ضعیف و هماهنگ با دیگر دستگاه‌ها نبوده است.

درباره مساله تعلیم و تربیت، دانشمندان و فلاسفه بزرگ نظریه‌های مهمی ارائه کرده‌اند. یکی از این فلاسفه امانوئل کانت، اندیشمند سده 18 است. کانت متدین به دین مسیح بود و از کودکی با تعلیمات اخلاقی این دین پرورده شد و به وجود حسن عمل اعتقاد راسخ داشت.

به نظر وی: «در جهان دو کار مهم در پیش روی بشر قرار دارد که یکی از آنها تعلیم و تربیت است و دومی حکومت»  او توضیح می‌دهد، دومی هم که حکومت باشد در حقیقت نوعی آموزش و تعلیم و تربیت مردم است.

حاکم از مردم کارهایی را می‌خواهد که انجام دهند و بعکس از کارهایی ایشان را نهی می‌کند، پس تعلیم و تربیت اساسی‌ترین کار در زیر آسمان است. او برای این دو موضوع (سیاست مداری و تربیت ) راه‌ هایی را پیشنهاد کرده که اگر برآنهاعمل شوند، موفقیت‌آمیز خواهند بود. در این سیمینار تلاش شده برخی نکات مهم درباره تعلیم و تربیت از دیدگاه کانت مورد بررسی قرار گیرد.
کانت مانند دیگر فلاسفه، تعلیم و تربیت را مختص به حیوانات ذی شعور می‌داند و از آنجا که انسان به لحاظ داشتن عقل و وجدان در مرتبه بالاتر نسبت به دیگر حیوانات قرار دارد، بنابراین تنها موجودی است که می‌تواند مورد تعلیم قرار گیرد، دانش‌های مختلف را بیاموزد و آنها را به دیگران تعلیم دهد و نیز می‌تواند مستقیم یا غیرمستقیم تحت تربیت قرار گیرد. اما نکته مهم این است که تعلیم و تربیت انسان باید همواره در مسیر کمالی که در نهایت باید طی کند، قرار گیرد.

اساساً از نظر کانت انسان موجودی است دارای استعدادها و توانمندی هایی که امکان رشد آنها کاملاً فراهم است. از این رو، تربیت در بستر چنین زمینه‌ای نقش اصلاح یا حتی ایجاد و تغییر را ایفا می‌کند. توجیه گزینش گستره‌های خاصی برای امر تربیت‌یعنی تربیت فیزیکی، فرهنگی، اخلاقی و عملی حکایت از تحقق زمینه‌های آشکار آن در وجود آدمی دارد. از آنجا که انسان دارای جسم، ذهن، اخلاق و حیطه عمل است، پس باید در این ابعاد اقدام به تربیت وی کرد و چون نمود آشکار این امور از ابتدای کودکی در وجود او تحقق دارد پس پرداختن به تربیت آن کاری منطقی و بلکه لازم و ضروری است.

مرحله های تعلیم و تربیت از دیدگاه کانت

کانت برای تعلیم و تربیت آدمی سه مرحله را ذکر می‌کند (پرستاری، پرورش و آموزش و از میان این مراحل، مرحله پرورش را از دو مرحله دیگر مهیم‌تر می‌داند و قائل است که تعلیم و تربیت اصلی انسان در مرحله پرورش صورت می‌گیرد. حال به شرح برخی از ویژ گی‌های این سه مرحله می‌پردازیم:
الف - مرحله پرستاری: این مرحله که چند سال اولیه زندگی هر فردی را در بر می‌گیرد، بر خصیصه ماندن و زنده بودن انسان تأکید ویژه دارد. به نظر کانت شکی نیست که «در وهله اول انسان باید بماند و حیات داشته باشد تا بتواند مورد پرورش و آموزش قرار گیرد». در این مرحله انسان مانند بچه‌ای است که باید تحت پرستاری ویژه قرار گیرد، یعنی بتواند تحت تعلیم و تربیت صحیح به حیات خویش ادامه دهد.

ازدید کانت بشر نیاز مند پرستار ی وتربیت دقیق میباشد وتربیت تادیب وتعلیم راشامل میباشد. کانت به این باور است که همه انسانها حتی حیوانات وپرندگان به یک پرستاری دقیق نیاز دارند وبدون پرستاری دقیق نمیتوانند چیزی را بیاموزند. از نظر کانت پرنده های بزرگ سال به جوجه های خود در همین مرحله پرستاری آواز خواندن می آموزانند.

یکی از مناظر بسیاز جالب تماشای پرنده مادری است که باهمه توان برا فرزندانش آواز میخواند وجوجه به مثل بچه های مدرسه به دایره ایستاده وسعی می کنند به تقلید اوهمان آهنگها را لز گلو کوچکشان در بیاورند. برای اینکه متقاعد شویم که آوازخواندن پرنده گان رفتاری غریزی نیست بلکه عملا به آنها تعلیم داده میشود جاه دارد به اثبات این مطلب آزمایش را انجام دهیم. فرض کنید که نیم از تخمهای قناری را برداشته به جای آنها تخم پرستو بگذاریم یا جوجه پرستو هارا باجوجه های قناری عوض کنیم اگر جوجه های نوزاد را در جایی نگهداریم که نتوانند صدای پرستوهای بیرون را بشنوند آوازی قناری را یادخواهند گرفت و به دین ترتیب پرستو آواز خوان خواهیم داشت. از این جامعلوم میشود که انسانها خصوصا اطفال به یک پرستاری دقیق وکار آمدی ضرورت دارد واگر به طریقه درست پرستاری نشوند منحر خواهندشد.

ب- مرحله پرورش: مرحله پرورش خود به دو مرحله یک تا 8 سالگی و 8 تا 16 سالگی تقسیم می‌شود. در مرحله اول که از یک تا هشت سالگی را در برمی گیرد باید امر و نهی کرد و اطاعت از این امر و نهی را از اطفال خواست. منظور کانت از امر و نهی در اینجا، امر و نهی ماشینی است، به این معنا که طفل باید تابع باشد و مانند ماشینی که وقتی به دکمه آن فشار می‌آوریم، فلان کار را انجام می‌دهد و چون و چرا نکند. در این مرحله از آنجا که اطفال از پدر و مادر خود الگو می‌گیرند و هرگونه رفتار بزرگ‌تر را تقلید می‌کنند، بنابراین باید فضایل اخلاقی و حسنات را درون آنان رسوخ داد و هرگز نباید با آنها استدلال کرد یا استدلالی از آنها خواست. مثلاً اگر به آنها گفتید دروغ نگو، حق ندارد بپرسد که چرا نباید دروغ بگویم، زیرا عقل اطفال در این سن رشد کافی نکرده و نمی‌توانند استدلال‌های شما را سبک و سنگین کنند.

کانت بارها بر این نکته تأکید دارد که به تناسب رشد ذهنی و عقلانی و گسترش توانایی کودک در درک مفاهیم، امکان توسعه و تعمیق اخلاق از مظاهر محسوس آن به فرازهای متعالی تر وجود دارد. به همین دلیل، مراحل رشد اخلاقی را کاملاً منوط به رشد موازی درک عقلانی و شناختی کودک کرده است. کانت در این باره می‌گوید: «اگر تعلیم و تربیت کودکان نسبت‌به دین مورد بررسی قرار گیرد، نخستین پرسشی که پیش می‌آید این است که آیا می‌توان مفاهیم دینی را با خردسالان در میان گذاشت.»

در این رویکرد گویی تأثیر همه‌جانبه مفاهیمی که به عنوان واسطه در روند تربیت تلقی شده‌اند، منحصر به تأثیر شناختی است. هرچند این رویکرد در مورد بسیاری از مقوله‌های تربیتی غیرقابل اجتناب است، اما افراط در آن دامنگیر بسیاری از مفاهیم تربیتی‌ای می‌شود که کارکرد عاطفی آنها به مراتب بیشتر از تأثیر شناختی آنهاست. از این رو حتی ایجاد تصوری مبهم از آن مفاهیم و دریافت انعکاس آن در حوزه عواطف و گرایش های انسان، مصداقی بارز از کارکرد چندسویه برخی مفاهیم تربیتی است. چه‌ بسا بسیاری از مفاهیم ارزشی در مقام انتقال و نه ارزیابی، از این قانون پیروی نکنند. کانت هرگز توجهی به کارکرد عاطفی بسیاری از مفاهیم دینی از جمله خدا در حوزه روان و عواطف کودک نداشت. او به صرف این‌که کودک قادر به فهم و درک مفهوم خدا و اساسا مفاهیم متعالی و الهیاتی نیست، تجویز هر گونه استفاده از این مفاهیم را در مقوله تربیت برنمی‌تافت. از این رو، می‌توان مخالفت وی با تربیت دینی در دوران کودکی را سرچشمه گرفته از تکیه صرف بر دیدگاه شناختی محض به انسان قلمداد کرد.

اما از 8 سالگی به بعد،کاملا برعکس قبل، باید رفتار و همواره با استدلال امر و نهی کرد. منظور از امر و نهی در این سنین، امر و نهی اخلاقی است، یعنی دستورها باید همراه با استدلال باشد. در این صورت یا طفل توان رد استدلال شما را دارد که به تبع آن عصیان می‌ورزد، ولی اگر قادر به رد استدلال شما نبود، حق عصیان ندارد و در صورت عصیان کردن باید او را تأدیب بدنی کرد. کانت می‌گوید: «مشکل بسیاری از ما این است که فکر می‌کنیم در درجه اول باید الفبا را به بچه‌ها آموزش داد. اگر از یک معلم کلاس اولی بپرسند که چرا بچه‌ها را به مدرسه آورده اید،می گوید چون می‌خواهم به آنها حروف الفبا را یاد دهم، در صورتی که قبل از تعلیم حروف الفبا،مرتب نشستن،سکوت و آزادی را باید به آنها آموخت.»

هدف پرورش، محدود کردن آزادی و هدایت  است

کانت آزادی انسان را مهم‌تر از دیگر ابعاد وجودی او می‌داند و معتقد است آزادی امری لذت بخش بوده و اگر در سال‌های اولیه زندگی، فرد بتواند مزه آزادی را بچشد، هیچ گاه دست از آزادی بر نخواهد داشت. هدف پرورش آن است که آزادی را محدود و سپس آن را در مسیر درست هدایت کند. بدین معنا که باید به طفل آموخت آزادی حد و مرز دارد.

آموزش باید هرمی شکل باشد تا اگر طفل در هر سنی از آموزش‌های بیشتر محروم شد، حداقل در آن مقدار که تعلیم دیده کارایی داشته باشد تا پیش از ورود به مدرسه، هیاهو کردن و آزادی بی‌حد و حصر است، اما با ورود به مدرسه جلوی هر گونه آزادی افراطی گرفته می‌شود و وظیفه معلمان این است که نگذارند این آزادی، لجام گسیخته شود. از نظر کانت محدود کردن آزادی به سه حد است: یکی این‌که به انسان‌ها یاد دهیم آزادی‌شان محدود به این است که به آزادی دیگران لطمه‌ای وارد نکنند. دوم این‌که آزادی تو نباید آینده شخصی تو را از حال تو بدتر کند؛ یعنی اگر به آزادی‌ای عمل کنی که فردایت را از امروزت بدتر کند، این آزادی را اگر نداشته باشی بهتر است.

شاید به همین علت است که پدر و مادر به فرزندشان می‌گویند که تا وقتی تکالیف مدرسه‌ات را انجام ندهی نمی‌گذاریم بخوابی یا بازی کنی. سوم این‌که آزادی هر کس نباید با استکمال معنویش در تقابل افتد. منظور این است که باید هدف از آزادی، رساندن فرد به کمال باشد و آزادی هر کس باید در مسیر کمال او هدایت شود.

 

هدف تربیت بهبود بخشیدن به وضع موجود است

از دید کانت در بیشتر جوامع سازگاری با وضع موجود هدف تربیت قرار می‌گیرد، در حالی که هدف از تربیت باید بهبود بخشیدن به وضع موجود باشد. به عبارت روشن‌تر، انسان را از آن نظر که می‌خواهد انسان باشد، پرورش دهیم. آدمی باید به‌گونه‌ای باشد که هر گاه بزرگ شد بتواند وضع جامعه را بهتر کند نه این‌که خودش را با وضع جامعه سازگار نماید. از نظر کانت پدر و مادری موفق‌ترند که بخواهند فرزندانشان بهتر از خودشان شوند نه این‌که مثل خودشان شوند. کانت می‌گوید: «پرورش مناسب، پرورشی است که عطف توجه به حال ندارد، بلکه به آینده توجه دارد.»

ج- مرحله آموزش: دیدگاه کانت پیرامون آموزش این است که انسان را آموزش دهید نه از آن جهت که می‌خواهد انسان باشد، بلکه از آن نظر که می‌خواهد مهندس شود، پزشک شود، معلم شود و....

آموزش یک کار تخصصی و برای این است که فرد بتواند فلان حرفه خاص را یاد بگیرد.گذشته از این، آموزش زودگذر است؛ یعنی به محض تطور و تغیریافتن جامعه، آموزش‌ها هم تغییر می‌کنند. کانت معتقد است آموزش‌‌گر چه تخصصی است، اما باید جنبه هرمی خود را حفظ کند. به عبارت دیگر در سال‌های ابتدایی زندگی هر فردی، باید از هر رشته علمی، برخی معلومات به افراد یاد داد شود. سپس آهسته آهسته این دامنه را تنگ‌تر کرده و یک علم خاص‌تری متناسب با شغلی که می‌خواهد انتخاب کند، به او یاد دهیم. اساساً آموزش باید هرمی شکل باشد تا اگر طفل در هر سنی از آموزش‌های بیشتری محروم شد، دست‌کم در آن مقدار کارایی داشته باشد. کانت عیب نظام تعلیم و تربیت را در این می‌داند که چون الفاظ و اصطلاحات زیاد است، فضل فروشی و بازارگرمی را در بچه‌ها زیاد می‌کند؛ بنابراین از هر علمی باید یک مقدارش را دقیق یاد داد، اما زیاد وارد الفاظ و اصطلاحات نشد. به عبارت روشن‌تر کمیت تعلیم و تربیت مهم نیست بلکه کیفیت آن باید خوب باشد.

لحظات مهم آموزش وپرورش از دیدکات

چه مدتی تعلیم وتربیت باید طول بکشد؟ تازمای که طبیعت خواسته که آدمی آز آن پس خود را شخصا اداره کند ، تاوقتی که قریزه جنسی درو رشد کند ، تاوقتی که بتواند پدرشده ولازم باشد که خود تربیت دیگران را عهده دار گردد. یعنی تقریبا تاشانزده سالگی  بعداز شانزده سالگی تربیت ثمر بخش نیست منظور این است که تعلیم وتربیت دیگر نمی تواند درکودک تغیر واقعی ایجاد کند.

کانت در کتاب اندیشه های درباره آموزش وپرورش درمورد لحظات تعلیم وتربیت تمایزهای قائل میشود این تمایزات همیشه هماهنگی کفی ندارند وچنانکه دوپروا آنرا روشن ساخته است کانت قطعا تناقض گوی نمی کند همیشه به قدر کافی روشن نیست.

به طورکلی کانت سه دوره درتعلیم وتربیت تشخیص می دهد. دوره نخست دوره پرورش تن است که کانت هنوز آنرا تربیت طبعی می نامد اصطلاح که قابل اعتراض به نظر میرسد. وبه نظر ما این دوره به دومرحله تقسیم میشود. اولین مرحله پرورش تن به معنای واقعی آن است ، که چیزی جزپرستاری ومراقبت از نواز توسط پدومادر دایگان یا پرستار نیستند. این دقیقا تعلیم وتربیت اولیه است که باید فقط منفی باشد. سپس شاهد مرحله دوم هستیم که پرورش تن به معنی فعال آن است. در این مرحله تن نه تنها نگهداری بلکه ورزیده می شود. موضوع بسط وتوسعه کاربرد حرکات ارادی و همچنین استفاده از اندامهای حسی است. از این زاما پرورش تن تاحدی به آنچه آنرا ژیمناستیک می نامیم نزدیک می شود. سپس دوره دیگری آغاز میشود. بی شک عومل تعلیم وتربیت دوره نخست محونشده وبرعکس پابرجا میماند معذللک ، چشم انداز تازه ای پدید می آید: اینک پای تربیت فکریا پرورش روان که به نحوی هنوز میتواند طبعی نامید ه شود به میان می آید. درحقیقت تشکل فکر منحصر به آزادی مربوط نیست وبه این معنی میتوان آنرا طبعی نامید. هنوز میتوان گفت که تربیت فکر طبعی است چون بنیاد بخشی بزرگ از آن همچون پرورش تن بر انضباط است. اینک تعلیم وتربیت مدرسی به معنی اخص روبه رو هستیم یعنی مرحله سوم لحظات تعلیم وتربیت در مدرسه است که تعلیم وتربیت مدرسی سرانجام به تعلیم وتربیت اخلاقی می انجامد که چنانچه خواهیم دید باید درخود مدرسه شروع شود. بطور وضوح کانت برا یان قسمت از تعلیم وتربیه که متضمن حسن ختام است قطعی ترین اهمیت را قائل است. به نظر کانت تربیت اخلاقی باید مقدمه تعلیم وتربیت دینی وبنیانگذار آن باشد ودر همان حال به قول روسو از تولد ثانویه آدمی خبرداده وآنرا رهبری کند. زمانی میرسد که در آن کودک مرد شده است نه فقط وجود دارد بلکه زندگی میکند وآماده برای تولید مثل میگردد وآنگاه مثئله جنسیت مطرح میشود که نتیجه طبعی تربیت است.

تربیت اخلاقی از دیدگاه کانت

 ازدیدکانت تربیت اخلاقی باید برقواعد کلی رفتار مبتنی باشد نه برانضباط. کانت مفهوم قاعده کلی رابا این عبارت تعریف میکند «قاعده کلی اصلی باطنی عمل است که فاعل خود آنرا قاعده رفتار خویش قرار میدهد یا به عباره دیگر بیان میکند که چگونه می خواهد عمل کند».

این یکی از معایب جلوگیری میکند وآن دیگری ذهن را در اندیشیدن ورزیده میسازد. باید مراقبت کرد که کودک به عمل کردن طبق قواعد خوبگیرد ودستخوش محرکهای مغیر زودگذر نشود. از تادیب چیزی جز عادتی که باگذشت زمان قدرت آن کاهش می یابد ، باقی نمی ماند. کودک باید یاد بگیرد که طبق قواعد کلی که موجه بودن شان برایش قابل درک است ، عمل کند.

 به آسانی می توان دریافت کرد که اعمال این اصل درباره خرزسالان دشوار است وموفقیت تربیت اخلاقی در گروی بصیرت عمیق ووسیع والدین ومعلمان می باشد. اگر مثلا کودکی دروغ گفت نباید تنبیهش کرد ، بلکه باید بابی اعتنای با اورفتار کرد وبه وی گوشزد نمود که از ین پس ، کسی حرفش راباور نخواهد کرد ، الی آخر. امااگر کودک را وقتی که کاری بدی از او سرزد ه تنبیه کنند ، وهنگامیکه کاری پسندیده کرده است پاداش بدهند ، دراین صورت ، برای پاداش گرفتن خوش رفتاری خواهد کردن. وقتی بعدها کودک وارد زندگی شد وبه این واقعیت پی بردکه خوش رفتاری همیشه ماجور نیست وتبهکاری همواره کیفر نمی بیند ، به بزرگسالی تبدیل خواهد شد که فقط به پیرشرفت خویش می اندیشد وخوبی یابدی رفتارش منوط به این است که کدام یک جلب منفعتی یادفع مضرتی می کند.

منشا قواعد کلی رفتار باید باطن آدمی باشد. درتربیت  اخلاقی باید مرصدفرصت بود وهرچه زورد تر تصوری از درست ونادرست براکودکان مهیاکرد. اگردرصدد استقرار مبانی اخلاقی هستیم نباید تنبیه کنیم. تقدس وتعالی اخلاق بدان پایه سا که نباید باقرار دادن آن در ردیف انضباط ازقدرآن بکاهیم. نخستین قدم درمورد تربیت اخلاقی تشکیل منش است. منش ، آمادگی برای عمل طبق قواعد کلی است ومفهوم منش درنزد کانت بسیار پیچیده است اوبطور مطلق ، منش زا به عنوان قانون علیت خاص یک شی تعریف میکند.

نخستین قواعد کلی از دید کانت مدرسه ، سپس (قواعد کلی ) بشریت. ابتدا کودک از قوانین پیروی میکند. قوانین کلی هم قانون محسوب میشود ، با این تفاوت که شخصی هستند ومنشا آنها ادراک خاص آدمی است. تخلف ازقانون مدرسه نباید به هیج وجه بی کیفر بی ماند ، هرچند که تنبیه باید همواره متناسب بامیزان تخلف باشد.

اگرخواهان تشکیل منش کودکان هستیم ، خاطر نشان کردن نوع طرح ووضع بعضی مقررات برای هر چیزی حائز اهمیت فروان است ، طرحها ومقرار مذکور باید به دقت محترم شمرده شود. مثلا باید اوقات معین براخوابیدن ، برای کار کردن وبرای تفریح شان تعین شود واین اوقات نباید بعد ها کم وزیاد شود.  می توان برای کودکان در مسائل کم اهمیت حق انتخاب را قائل شد ، ولی وقتی براچیزی قاعده وضع شد ، همه باید از آن پیروی کنند. در کودک باید منشا مناسب کودکان ونه منشی درخورشهروندان ، تشکیل شود.

مردم لاابالی قابل اعتماد نیستند ، درک کردن شان دشوار است ونمی توان دانست که تاچه اندازه می توان روی شان حساب کرد. راست است که غالبا ازمردمی که همواره طبق قاعده عمل می کنند، مثلا ازکسی که برای کارهایش برنامه ثابتی دارد وهرکاری را سر ساعت معینی انجام می دهد ، شکوه می شود. ولی چنین شکایتی غالبا نامعقول وبیمورود است زیرا وقت شناسی ولو مزاحمت جلوه کند، درتشکیل منش تاثیربه سزای دارد.

پیش از هرچیز ، فرمانبرداری درخوی ومنش کودک وبه ویژه پسریادختر دانش آموز کیفیتی اساسی محسوب میشود. این فرمانبرداری دوصورت دارد: اطاعت محض از دستورات مافوق را ، از سویی ، و تبعیت از آنچه عاقلانه وحاکی از حسن نیت باشد را ، ازسوی دیگر ، دربرمیگیرد. فرمانبرداری ممکن است زائیده اجبار باشد که در این حال اطاعت محض است. نیزممکن است ناشی از اعتماد باشد که در این صورت از نوع دوم است. این اطاعت اختیاری بسیار مهیم است ولی اولی اطاعت محض بغایت لازم است زیرا کودک را برای اجرای قوانین که بعدها ولو از آنها خوشش نه آید به عنوان شهر وند موظف به تبعیت از آنها خواهد بود آماده میکند.

بنابراین کودک باید درمعرض نوعی قانون ضرورت قرار داده شود. اما این قانون باید عمومی باشد قانونی که رعایتش همیشه وهمه جا بویژه در مدارس لازم شمرده شود. رئیس مدرسه به هیچ وجه برای کودکی نسبت به سایرین مزیت یارحجانی قائل شود زیرا اگر چنین کند قانون کلیت خود را اد دست میدهد وکودک به محض اینکه مشاهده کند که کودکان دیگرمثل خودش مشمول رعایت مقرارت نیستند یک بار متمرد میشوند.

غالبا شنیده میشود که می گویند می گویند هرچیز را باید به صورتی به کودکان عرضه کرد که آنرا از روی میل انجام دهند. بی شک این روش در بعضی موارد بسیار خوب است ولی چیزهای بسیاری نیز است که باید به عنوان تکلیف پش پای کودک باید گذاشته شود. چنین برخوردی در سرارسر زندگی به فع کودک تمام میشود زیرا هنگام پرداخت عوارض ومالیا ت در کارهای اداری ودر بسیار ازموارد دیگر نه تمایل بلکه احساس تکلیف باید رهبرمان شود. ولوکودک نتواند دلیل وظیفه راکه برش تعیین می شود بفهمد بهتراست بعضی چیزها به این طریق برایش تجویز شود ، چون شر انجام کودک همیشه میتواند وظایفش را به عنوان کودک در ک کند وحال آنکه درک تکالیفی که به عنوان موجود انسانی دارد برایش دشوار تر است. چنانچه میتواند این راهم بفهمد چیزیکه به هرحال فقط به مرور زمان ممکن است فرمانبرداریش باز هم کامل تر خواهد شد.

تربیت عملی از دید کانت

تربیت عملی شامل مهارت ، عقل معاش واخلاق است. راجع به مهارت باید مراقبت شود که که محکم باشد وموقتی نباشد. شخص یباید به دانستن چیزهایکه زا اوساخته نیست تظاهر کند. تدبیر یابصیرت کامل باید درمهارت جای داشته باشدوکم کم در شیوه تفکرعادت شود. اساس منش آدمی همین است. مهارت برا استعداد ضروری است.

اماتدبیر هنر بکار بردن مهارت درباره مردم است. یعنی بلدباشیم مردمان را در راه نیل به مقاصد خویش همداستان کنیم. واین مستلزیم چند چیز است. به سخن درست ، بصیرت یا تدبیرچیزی است که آدمی را آخر سرکسب میکند ولی از لحاظ ارزش مقام دوم را دارد.

برای اینکه کودک بتواند به تدبیر اعتماد کند ، باید یاد بگیرد که احساسات خود را پنهان کند وخویش تن دار باشد ودر همان حال دیگران را درک کند. به ویژه باید منش را پنهان کند. آداب دانی فن ظاهرالصلاحی است. واین فن است که دارا بودن آن ضروری است. پی بردن به خلق وخوی دیگران دشوار است ، ولی ، در مقابل باید لزوما در خویشتن دارای خبره بود. به این مظور نوع تقیه لازم است یعنی باید نقائص خود را پنهان کرده به حفظ ظاهر پرداخت کتمان کردن لزوما تقلب محسوب نمی شود وهر چند ازنزدیک بانادرستی پهلو میزند گاهی مجاز است . ریاکاری تدبیر مذبوحانه است.

احتیاط ایجاب میکند که خون سردی خود را حفظ کنیم ؛ اما نباید هم بی تفاوت بود. آدم در عین حال که تند خونیست باید سرزند ودلیر باشد. این دوصفت بایدیگر تفاوت کلی دارند. دلیر کسی است که خواهان اعمال اراده خویش است. این برای تعدیل عواطف لازم است. عقل وتدبیر به مزاج مربوط است.

رعایت اصول اخلاقی به منش مربوط است: بردباری وخود داری است که زمینه را برای اعتدال معقول آماده میکند. نخستین گام در تشکیل منش پسندیده کنار گذاشتن شهوات است.آدمی باید خوب گیرد به اینکه در قبال تمایلاتش طوری رفتار کند که به شهوت بدل نشوند. باید یاد بگیرد که از آنچه ناروا است چشم بپوشد. تحمل ، بردوباری وخوگرفتن بر آن است. اگر بخواهیم کنار گذاشتن چیزی را یاد بگیریم ، شجاعت ونوعی گریش روانی لازم است باید به آباو امتناع و به مقاومت عادت کرد. هم حسی به منش مربوط است. باید کودکان را از خوگرفتن به همحسی احساس مزمن وپی حال کننده حفظ کرد. همحسی درواقع رقت قلب ساختگی است ؛ وجزبامنش که خوو حساس باشد سازگار نمی شود. همحسی باترحم هم فق دارد زیر همحسی نقیصه ای است که از حدود تاسف خوردن برچیزی فراتر نمی رود. اینکه به کودکان پول توجیبی داده شود که مال خودشان باشد وبتوانند از آن برای کمک به مستمندان استفاده کنند ، خوب است. بدین ترتیب می توان به وجود یاعدم وجود ترحم در آنان پی برد. بذل بخششی که تنها از کیسه پدر ومادر باشد نشانه ترحم نیست.

مبین فعالیت مداومی است که اجازه دهدبیشتر وبهتر یاد بگیرد. اما یادگیری بایددرعین حال کامل باشد ؛ واین وقتگیر است. سوالی که در اینجا مطرح می شوداین است که از دو روش ممکن ، یکی یادگیری مطالب زیاد ولی سطحی ، ودیگری یادگیری کم ولی عمیق کدام یک بهتر است؟ بهتر است کم راخوب یاد بگیریم نه اینکه مطالب زیادی را سطحی بیاموزیم. زیرا سطحی بودن معلومات سرانجام آشکار میشود. باری کودک هنوز نمی داند که از نظر نیاز به این یا به آن دانش ، در چه وضعی خواهد بود. لذا بهتر است از هر چیزاندکی ولی آن اندک را خوب یاد بگیرد وگرنه دیگران را بادانش مکتسب سطحی خویش گول خواهد زد وخیره خواهد ساخت همین وبس.

 

سر چشمه ها:

·         شریعت ، فرشاد ، 1386 ، مبانی اندیشه سیاسی در غرب از سقراط تا مارکس ، نشر نی ، تهران ، چاپ دوم ، ص 147 .

·         کاپلستون ، فدریک ، ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگ مهر ، 1375 ، تاریخ فلسفه از ولف تا کانت ، شرکت انتشارات علمی وفرهنگی ، تهران ، ص 185.

·         کانت ، اما نوئل ، ترجمه حمد عنایت ، 1380 ،  بنیاد ما بعد الطبیعه اخلاق ، نشرات سروش ،   تهران ، ص 183.

·         کانت ، امانوئل ، ترجمه غلام علی حدادعادل ، 1370 ، تمهیدات ، مرکز نشرات دانشگاهی ، تهران ، ص 160 .

·        کانت ، امانوئل ، ترجمه دکتر غلام محسن شکوهی ، 1374 ،  اندیشه های درباره آموزش وپرورش ، انتشارات دانشگاه تهران ،ص 127 و 139  .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد