ر ا ه ســــبز

در گستره تاریخ ، اجتماع ، فرهنگ ، اقتصاد ، سیاست و تکنالوژی

ر ا ه ســــبز

در گستره تاریخ ، اجتماع ، فرهنگ ، اقتصاد ، سیاست و تکنالوژی

بحران مرزی (سرحدی) در این دوره


نویسنده: دکتر صاحبنظر مرادی
تحلیل گران امورتاریخ، با توجه به جریانات سیال سیاسی ناشی از مداخلات استعماری که منجر به جنگ ودرگیری های مسلحانه افغانستان با انگلیس در سال های (1838،1879،1919) گردید، و رخدادهای نظامی در رابطه باتصادمات سرحدی تاریخ معاصر این کشور راپس ازسال1747 عمدتاً به چهار دوره بر شمرده اند. توضیح این مراحل بگونه کرونولوژی در شکل گیری پالسی های دورنمایی آن ها وبحرانات ناشی ازآن اهمیت مهمی دارد.

- دوره توسعه جویی و جهان گشایی افغانستان که از سال 1747/1216 هجری آغاز و تا سال 1800 میلادی ادامه یافته است". درین دوره احمدشاه ابدالی با امکانات نظامی و نفوذ سیاسی ایکه دراختیار داشت، با شعار توحید سیاسی و جغرافیایی خراسان بزرگ تا حدودی مناطق از دست رفته را در اعماق قلمرو هندوستان با فتح سومنات و مرهته ها تا دهلی در چارچوب دولت جدید التاسیس خویش تنظیم نمود، و بعد از مرگ وی فرزندش تیمورشاه به منظور رسیده گی به امور مالیات در چترال، شکارپور، پشاور، بلخ وبدخشان وبخاطر رهایی از دردسروگرفتاری های ناشی از رقابت های سران عشایر وقبایل پشتون، پایتخت را از قندهار به کابل انتقال داد و این شهر را به ترصدگاه امیال بیگانه گان و قرارگاه جنگی در مناسبات بعدی امراء و شهزاده گان افغانی در تبانی با مراکز قدرت منطقوی مبدل نمود.

  - دوره برخوردها و سوء تفاهمات خارجی که از سال 1800 میلادی (1179 هـ خ) آغاز شده و تا سال 1880/ 1209 هـ خ ادامه می یابد. افغانستان درین مرحله تاریخی با خصومت دولت ایران و تبارز سیکهه ها در پنجاب و سرانجام رویا رویی های روسیه و بریتانیا روبرو می شود" این دوره مصادفست با خانه جنگی های بین سرداران سدوزایی و بارکزایی که هر شهزاده به حمایت یکی از قدرت های منطقوی علیه دیگری به شورش می پرداخت، و در نتیجه اسباب غارت گری مال و جان مردم و تباهی شیرازه حیات اجتماعی و سیاسی کشور می شدند. درین دوره با تشدید روابط سیاسی افغانستان و بریتانیا دو جنگ در سال های 1838 و 1879 بنام های جنگ اول و دوم افغان و انگلیس بوقوع پیوست، که در هر دو جنگ انگلیس ها عقب نشینی نسبی نموده ولی بحیث عامل نیرومند در تعیین حاکمیت ها بر کابل باقیماندند، و برای امرای وابسته بخود پالیسی وضع می کردند.

- دوره های دیگربنام سیاست انفعالی به زمان امیرعبدالرحمان خان وحبیب الله خانم تعلق دارد که درین دوره افغانستان باامضای معاهدات سرحدی باهمسایه گان باهویت وطول وعرض قیچی خورده وسانسورشده جدید سیاسی وفرهنگی نمودار گردیده است.

درسال1821 رنجیت سنگهه دیره اسماعیل خان راتسخیر نمود؛ ودر سال1822 نوشهره واقع درکنار چپ دریای سند پایگاه دولت پنجاب گردید وسردار یارمحمد خان؛ برادرش سردار محمدعظیم خان را درپشاور تشویق به فرار نمود؛ زیرا وعده حکومت پشاوررااز رنجیت سنگه گرفته بودو درسال1823 قوای سکه پشاور واشنغررا تسخیر نموده وحکومت را به یارمحمد خان وسلطان محمد خان طلایی ازسرداران پشاوری دادند. با انتقال سلطنت از خانواده سدوزایی به بارکزایی تمام ولایات افغانستان متصرفه دولت ابدالی میان پسران پاینده محمد خان در1826 تقسیم شد. ولایت پشاوربه سردار محمد خان، سردار سید محمد خان، سردار پیرمحمد خان وسردار سلطان محمدخان طلایی جد نادرخان رسید. سرداران براساس مادرشریکی برولایات کابل، قندهاروپشاور تجمع کردند. سلطان محمد طلایی توسط دوست محمد خان از کابل رانده شد ودر1827به پشاوررفت. وبعداز کشته شدن برادرش یارمحمددر1829بر پشاور مسلط شد، واز رنجیت سنگه متابعت نمودوپسرش رابحیث گروگان به لاهور فرستاد.

جانشینان سلطنت ابدالی ازآغاز پذیرفته بودند که بالاخره انگلیس وروس برای آنان کشورمی سازند؛ وحدود وثغور آن را مشخص می نمایند. هرچند حدود سیاسی کشوردرآن وقت مشخص نگردیده بود وحتی مرزهای جنوبی پادشاهی روسیه درجنوب بسوی بحرهند هنوز تعریف ناشده بود، وانگلیس ها برای بیان مقاصد خود به زمان بیشتر احتیاج داشتند وبهمین خاطربا فرصت سوزی ها عمل می کردند، واسناد رسمی مورد نظرشان راتاسال1893 بنام معاهده دیورند مورد توافق دولتین (هند برتانوی وافغانستان) قرار ندادند.

درین میان قیام مردم پنجاب وپشاور درپیوند باجنبش سید احمد بریلوی علیه سلطه سیکهه ها مورد حمایت سرداریارمحمد والی پشاور قرار گرفت، امادرجریان جنگ موصوف جانب سیکهه ها راگرفت وسید احمد بریلوی مجبور به فرار گردید و در سال1828 قوای سکهه مجدداً پشاوررا بدست آوردند. سید درهمین سال باردیگر به پشاورحمله نمود، وسرداریارمحمد به قتل رسید وسردار سلطان محمد طلایی شکست خورد، به هرترتیب رنجیت سنگهه امور پشاوررادربرابر پرداخت یک صد هزارروپیه مالیه سالیانه به سلطان محمد خان سپرد. باقتل سیددرسال1831 مناطق دوطرف رودسند کاملاً به تصرف رنجیت سنگهه درآمد. درین اوضاع شاه شجاع به تحریک انگلیس وباعقد معاهده ای با رنجیت سنگهه درسال 1836 به قندهار لشکرکشید وسبب اتحاد دوبرادرسردار کهندل خان والی قندهاروسرداردوست محمد خان والی کابل که سال ها دشمن جان یک دیگربودند وشکست خودش گردید وبه لودهیانه برگشت.

رنجیت سنگهه ازین حالت استفاده برده وبا یازده هزار سپاه پشاوررا تصرف نمود وسلطان احمد خان به کابل گریخت ودرمقابل دوست محمد خان با شصت هزارسپاه پیاده به عزم پشاورحرکت کرد. رنجیت سنگهه هیئتی رابه رهبری جنرال هارلان انگیسی مامورمذاکره نمود. هارلان سلطان محمد خان را بفریفت وبا ده هزار عسکر باجوری از صف دوست محمد خان جدا شده وبه اردوی سیکهه ها پیوست ودوست محمد خان راه کابل رادرپیش گرفت.

دوست محمد خان درسال1836 طی نامه ای به لارد اکلند گورنر جنرال انگلیس درهند در مورد چگونگی استخلاص پشاور ازدولت سیکهه پنجاب مشوره خواست، درحالیکه انگلیس صدها کیلومتر از سرحدات افغانستان فاصله داشت، تمسک محکمی به دست انگلیس برای مداخله داد. درسال1837 باردیگر دوست محمد خان زیر فشار افکار عمومی به پشاورلشکر کشید، اما درحالیکه قواء می خواست بالاحصارپشاورراتخلیه نموده وبه پنجاب عقب برود، دوست محمدخان فرمان برگشت به کابل راصادر نمود. باین حال آنچه حاکمیت سیکهه ها برپشاور ومضافات آن رامسجل نمود، معاهده سه جانبه شاه شجاع، رنجیت سینگهه وانگلیس بود؛ این معاهده که درسال1838 به امضا رسید ودر ماده اول آن چنین تقریر می داشت: "آنچه ممالک این روی آب سند وآن روی آب مذکور که درتحت تصرف وداخل علاقه سرکار خالصه جی (رنجیت)است، چون صوبه کشمیربا حدودشرقی وغربی وجنوبی وشمالی اتک وچچه وهزاره وکنبل وانت وغیره توابع آن، وپشاور یا یوسف زایی وغیره وختک وهشت نگر(هشت سنگر) و مچنی وکوهات وهنگووسایر توابع پشاورتاحد خیبر وبنو ووزیرآباد وتانگ وگرانک وکاله باغ وخوشحالِ گده وغیره با توابع آن، ودیره اسماعیل خان وتوابع آن ودیره غازی خان وکوت مشهن وعمر کوت وغیره با جمیع توابع آن، وسهنگرواروات مندواجل وحاجی پور وروح پور، وهرسه کیچی ملک مسیسنگره با تمام حدود آن، وصوبه ملتان با تمام ملک آن، سرکارشاه موصوف(شاه شجاع)وسایر خاندان سدوزایی رادرممالک مرقومه الصدر هیچ دعوی نسلاًبعد نسل وبطناًبعد بطن نبوده ونخواهد بود." اراضی متذکره بالا حین امضای قرارداد(جون1838) عموماًدرسیطره دولت سیکهه پنجاب قرارداشت؛ درحالیکه شاه شجاع درمورد دیگر این قرارداد انتزاع سند قلات وهرات رابه شرط تکیه بر تخت کابل پذیرفته بود- انگلیس باآنکه هنوز سرحد مشترکی با افغانستان نداشت واصلاً هنوزسرحدات وکشورهای مشخصی بوجود نیامده وتعریف نشده بودند، سهم خودراازپیش تعیین نموده وبرای آینده راه خودراصاف کرده بود؛ ازین رو خطی که قلمرو مفتوحه رنجیت سنگه رااز حدود غربی آن جدامیکرد، درمکاتبات انگلیسی، سرحد اداری نام گرفت وماورای آن از انگلیس به حساب می آمد. درهمین زمان بود که سند پشاوروکشمیر ازدست انگلیس ها بیرون شد([1])روس ها درشمال به سختی به مرزهای دولت محمد زایی ها رسیدند که بابرخوردهای اندکی- درحدود ترکمنستان امروزی(پنجده ودره ذوالفقار) راستاندند وتوقف کردند.

توافقنامه (جون1838) تنها باواگذاری مناطق نامبرده به قلمرو رنجیت سنگهه وپنجاب خلاصه نمی شد، بلکه مسئله مهم دیگری مبنی برنام گذاری جغرافیای که بایست شه شجاع برآن حکمرانی نماید، برپایه همین توافقات دوماه بعد درماه اگست1838 مجدداً درلاهورادامه یافت. درمقاوله سه جانبه ای که قبلاً میان هندبرتانوی، شاه شجاع ورنجیت سنگهه به امضارسیده بود، حدود شرقی "افغانستان" به جاهایی کشیده شد که بعدازمرگ رنجیت سنگهه انگلیس آنرامرزمیان قبایل آزاد ومناطق اداری میدانست. درمعاهده میان انگلیس ویعقوب خان این مرزغربی ترشد؛ ودرمعاهده دیورند درموقعیت فعلی میان پاکستان وافغانستان، آنراتثبیت ومعاهده های راولپندی وکابل(1919-1921)میان شاه امان الله وانگلیس آنرانهایی ساخت. درواقعیت استقلال افغانستان(1919) پایان آن پروسه طولانی است که به "بازی بزرگ" مسماگردیده ونتیجه آن تشکیل کشورحایلBuffer state-1873 میان دوقدرت بزرگ روس وانگلیس- است.([2])

ازین رویداریک نکته دیگرروشن میگردد که نام افغانستان نه براساس فرمان احمدشاه ابدالی ونه کدام شهزاده ویاراه اندازی رفراندومی برکشوراطلاق نشده است. ازبررسی جغرافیای تاریخی "افغانستان" روشن میگردد که بدنه اصلی سرزمین افغان ها(پشتون ها)درخارج ازمرزهای افغانستان کنونی یعنی پاکستان موقعیت دارد وازنظرکمی تعدادنفوس افغان درپاکستان سه چندتعدادآنهادرافغانستان است، واگرقرارباشد درمنطقه دولتی تحت عنوان پشتونخوا، یا ولایت افغانیه یاپشتونستان بزرگ بوجود بیاید، بایست بانظرداشت جغرافیای تاریخی قوم پشتون وبراساس مرکزثقل نفوس آنها درپاکستان پایه گذاری گردد.

دراوایل قرن نوزدهم(1801) است که برای نخستین بار درمقاوله سیاسی میان ایران قاجاری وهندبرتانوی نام "افغانستان" باتوسع معنا- به سرزمین وسیعتر ازآنچه سیفی وسایرنگارشگران نوشته بودند وکوچکترازفتوحات احمدشاه ابدالی، اطلاق گردید. پس ازآن درمقاوله سه جانبه میان هندبرتانوی، شاه شجاع ورنجیت سنگهه حدودشرقی این نام گذاری به جاهایی کشیده شدکه بعدازمرگ رنجیت سنگهه، انگلیس آنرامرزمیان قبایل آزاد ومناطق اداری میدانست. درمعاهده میان انگلیس ویعقوب خان، این مرزغربی ترشد.([3]) دررابطه به نام گذاری جدید کشور(ازخراسان به افغانستان)که ارتباط بیشتربه مسئله هویت دارد، دربخش دولت مشترک به تفصیل صحبت خواهیم نمود.

درسال1839 رنجیت سنگه وفات نمود، وانگلیس ها تاسال1849میراث دارقلمرو اوگردیدند؛ ومتکی برقراداد معروف سه جانبه این مناطق رااز رنجیت سنگه گرفته اند، وهیچ گونه ادعای رادرزمینه قبول نکردند. از آنجایی که اراضی نامبرده درجلگه های هموارقرارداشتند، سنگرهای دفاعی آن کوه های سلیمان وخیبر پیش بینی می شد. هم چنان درصورتی که روسیه تزاری به سواحل راست آمودریابه تخارستان پیشروی می نمود، سنگردفاعی انگلیس ها درکوه های هندوکش پیشبینی شده بود. باین حال، علاوه برمبارزات مداوم اقوام وقبایل درزمان دوست محمد خان درسراسرهند، درسال1857 قیامی برعلیه انگلیس ها برپا شد وفرصت مغتنمی رابرای آزادی سواحل راست رودسند به وجود آورد؛ اما دوست محمد خان به ملاحظه قرارداد جمرود درسال1855 ازآن استفاده کرده نتوانست.

خلاصه طرح وبه اجرادرآوردن خط کشی های مرزی چه درشمال بابرسمیت شناختن دریای آموبحیث شاخص حدود حاکمیت سیاسی محمد زایی ها وچه درنوارجنوبی باپاکستان بنام دیورند امورتجزیه حوزه فرهنگی وجغرافیایی خراسان بزرگ وزبان فارسی دری رادرمنطقه عملاً به اجرادرآورد، که براساس آن تاجیک ها(فارسیوان ها) بیشترازدیگران ازین امرآسیب دیده اند، ضمن آنکه اقوام دیگری هم مثل ازبک ها، ترکمن ها، بلوچ ها وپشتون ها درساختارهای سیاسی جدید ازتیره وتبارفرهنگی شان جداگردیده اند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد